حوالیٖ من

ما را برای «رهگذری» آفریده اند

حوالیٖ من

ما را برای «رهگذری» آفریده اند

گور باباش

يكشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۷، ۰۵:۴۷ ب.ظ

راس میگه. گور باباش.

حذف نمیکنم

.

.

امروز استاد همه ی چیزی رو که خودم میترسیدم به خودم بگم، به بیرحمانه ترین شکل تف کرد تو صورتم..

.

.

حالا من غیر از اینکه غمگینم. غیر از اینکه ناتوانم. به معلق ترین شکل ممکن دارم زندگی میکنم. حالا تنها امیدم اینه که یکی از لای ابر ها دستشو دراز کنه دستمو بگیره منو با خودش ببره لای ابرها. بهم بگه تموم شد دیگه گریه نکن تموم شد.

.

.

یه جور غیرقابل درکی خسته ام.

انقدر خسته ام که دیگه حتی مخفیش هم نمیکنم

انقدر خسته ام که وقتی مامان یه سوال رو دوباره تکرار میکنه سکوت میکنم

انقدر خسته ام که میتونستم تو بغل راننده تاکسی بمیرم

انقدر خسته ام که به چهارشنبه هم نمیکشه

انقدر خسته ام که صدای هق هق هام از اتاق میره بیرون

انقدر خسته ام که دوست داشتن تو آخرین چیزیه که از دنیا میخوام.

.

.

خدایا به زندگی بعد از اینم رحم کن

۹۷/۰۶/۱۱
دُچـــار ..

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی