فکر میکردم بیشتر از اینا دوستم داره
یادمه یه بار تقریبا سه روز شد که خبر نداشتیم ازهم.
پیام داد عجب ج..ده ای هستی.
قبل ترش سه روز یه بار همو میدیدم
قبل تر ترش هرهفته یا هر دو هفته پیش هم میخوابیدیم تا نزدیکای صبح حرف حرف حرف..
حالا الان تقریبا دو هفته اس ندیدمش، پیامم شاید سه چهار روز یه بار در حدِ خوبی؟
میدونی آدم دلش واسه قبلناش تنگ میشه.
آدم دلش واسه باهم بودناش تنگ میشه.
میدونی، کمرنگ شدن رابطه درد بدتریه تا تموم شدنش.
وقتی آروم آروم زندگیامون از هم فاصله میگیره، دیگه لحظه ی سوگواری وجود نداره.
لحظه ی غصه وجود نداره. اشکی وجود نداره.
فقط یه غم، به بزرگیه روزای از دست رفته، به عمقِ لحظه های نبودن.
.
.
اون روز که داشت برای همیشه میرفت،
اون روزیی که میشد از رفتن حرف زد،
از فراموش شدن حرف زد،
میشد قولِ نرفتن داد،
میشد سر رو شونه گذاشت و مطمئن شد،
اون روزا اگه همه چی تموم شده بود الان ترسِ کمرنگ شدن مغز رو فلج نمیکرد..