حوالیٖ من

ما را برای «رهگذری» آفریده اند

حوالیٖ من

ما را برای «رهگذری» آفریده اند

فکر میکردم بیشتر از اینا دوستم داره

سه شنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۲:۱۰ ق.ظ

یادمه یه بار تقریبا سه روز شد که خبر نداشتیم ازهم.

پیام داد عجب ج..ده ای هستی.

قبل ترش سه روز یه بار همو میدیدم

قبل تر ترش هرهفته یا هر دو هفته پیش هم میخوابیدیم تا نزدیکای صبح حرف حرف حرف..

حالا الان تقریبا دو هفته اس ندیدمش، پیامم شاید سه چهار روز یه بار در حدِ خوبی؟

میدونی آدم دلش واسه قبلناش تنگ میشه.

آدم دلش واسه باهم بودناش تنگ میشه.

میدونی، کمرنگ شدن رابطه درد بدتریه تا تموم شدنش.

وقتی آروم آروم زندگیامون از هم فاصله میگیره، دیگه لحظه ی سوگواری وجود نداره.

لحظه ی غصه وجود نداره. اشکی وجود نداره.

فقط یه غم، به بزرگیه روزای از دست رفته، به عمقِ لحظه های نبودن.

.

.

اون روز که داشت برای همیشه میرفت،

اون روزیی که میشد از رفتن حرف زد،

از فراموش شدن حرف زد، 

میشد قولِ نرفتن داد،

میشد سر رو شونه گذاشت و مطمئن شد،

اون روزا اگه همه چی تموم شده بود الان ترسِ کمرنگ شدن مغز رو فلج نمیکرد..

۹۸/۰۲/۲۴
دُچـــار ..

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی