حوالیٖ من

ما را برای «رهگذری» آفریده اند

حوالیٖ من

ما را برای «رهگذری» آفریده اند

۱۴ مطلب در تیر ۱۳۹۷ ثبت شده است

به طور فجیعی حالم از خودم بهم میخوره

الان باید جزوه تموم میشد و خاب میبودم و فردا یه گلی واس بقیش میگرفتم به سرم..

نه اینکه لش کنم رو تختم و به اون لنتی فکر کنم همش..

۲ نظر ۰۸ تیر ۹۷ ، ۰۲:۳۳
دُچـــار ..
 احساستو با فکر کردن به احساسش به اون کنترل کن
.
.
.
.
یکم سرم رو میبردم نزدیک تر الان انقدر حسرت  نمیکشیدم
.
.
.
.
حس دستش پشت سرم هنوزم آرومم میکنه
.
.
.
.
میگف 13 ساعت از 18 ساعت گذشته رو تو این پوزیشن بودیم.
کاش کل زندگی تو اون پوزیشن میگذشت..
کاش کل زندگی همون 13 ساعت بود
.
.
.
.
حیف نیس الان بغلش نیستم؟
رفت که درس بخونم.. ولی از لحظه ای که رفته دارم بهش فکر میکنم :(
۰ نظر ۰۸ تیر ۹۷ ، ۰۱:۳۱
دُچـــار ..

همیشه بهش میگم من جای کم کاری هام جای نتونستن هام جای همه ی کمبودهام دعا نمیکنم

چرا میکنم

فقط دعا بلدم

از این پیرزن غرغروهای مفاتیح بدستم

از اینا که هیچ گوهی نیستن و نمیشن 

از اینام که ریدم تو زندگیم

از اینا که بلد نیست زندگی کنه

عن بگیرن این زندگی رو

میدونی چرا انق کلمه های زشت به کار میبرم؟

چون شخصیت واقعی ادما تو لحظه های سخت زندگیشون پیدا میشه

شخصیت واقعی من همینقد زشت و عن و قهوه ایه

همینقد گوهم

همینقد هیچی نیستم

من لایق تف کردن خدا هم نیستم

چه برسه توجه کردنش

چه برسه به معجزه اش

لحظه هایی که باید درس میخوندم به اون لعنتی فک میکردم

لحظه ای که باید عبادت میکردم به اون لعنتی فک میکردم

ثانیه به ثانیه زندگیمو گند زدم بهش تخمم نیس

من به اندازه تک تک کلمه های این متن بی ارزشم

کاش بمیرم امشب

نه نمیرم

مامانم گناه داره

بچشو فرستاده شهر غریب مهندس بشه

افتخارش بشه

جای همه ی نرسیدنای زندگیشو پر کنه

رفته جمکران براش دعا کرده

من نباید بمیرم

باید بمونم لحظه لحظه ی فردارو درد بکشم

ثانیه به ثانیه اشو تحقیر بشم

اره باید زنده بمونم

باید تقاص همه ی دردایی که مامان کشیدو پس بدم

الکی که نیس

قانون داره دنیا

قانون داره دنیا

قانون داره دنیا

۱ نظر ۰۲ تیر ۹۷ ، ۰۱:۰۲
دُچـــار ..

خدا هیچ فرزندی رو شرمنده پدر مادرش نکنه..

مخصوصا اون مدل پدر مادر ها که هیچی نمیگن..

.

.

.

.

دارم له میشم

۰ نظر ۰۱ تیر ۹۷ ، ۱۹:۱۶
دُچـــار ..