حوالیٖ من

ما را برای «رهگذری» آفریده اند

حوالیٖ من

ما را برای «رهگذری» آفریده اند

خودشم میدونه وقتایی که باید، نیست..

شنبه, ۹ آذر ۱۳۹۸، ۱۱:۱۰ ق.ظ
اینکه رفیق باشم برام سخت نیست
میدونی کجاش سخته؟
اونجا که از آدم خوبه ی داستان بودن خسته ای ولی حتی یه شونه واسه گریه کردن نداری
اونجا که همه به روابطتت و دوستات حسودیشون میشه ولی تو حتی نمیتونی به یکیشون بگی چه مرگته
اونجا که گریه هاشون رو بغل کردی ولی تا میای از خودت بگی، میخوری به یه دیوار محکم.
آدما دوست دارن از خودشون حرف بزنن از خودشون بگن، حتی از تو بگن از روابطشون بگن، ولی نشنون..
.
.
دیشب دلم گرفت
دیشب تنها نبودم، ولی تنهایی گریه کردم..
۹۸/۰۹/۰۹
دُچـــار ..

نظرات  (۲)

۰۹ آذر ۹۸ ، ۱۷:۲۲ یه بنده خدا

چجوری؟

 

:))

پاسخ:
چی؟
۰۹ آذر ۹۸ ، ۱۸:۴۵ یه بنده خدا

در عین تنها نبودن تهنایی گریه کرد؟

اشکات میریخت تو ؟

😬😬

پاسخ:
اها 
نه منظورم تو چت بود
داشتم حرف میزدم با آدما ولی کسی نمیدید اشکامو

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی