حوالیٖ من

ما را برای «رهگذری» آفریده اند

حوالیٖ من

ما را برای «رهگذری» آفریده اند

۲۱ مطلب در شهریور ۱۳۹۷ ثبت شده است

سرم درد میکرد. اشکم دراومده بود.چشمام باز نمیشد. رو تخت نشسته بودم سرمو گرفته بودم بین دستام. اومدی جلوم وایسادی. چشات نگران بود. گفتی قرص بخور. گفتم نمیخورم. گفتی لجباز. رفتی. دوباره اومدی. جلوم وایسادی. دستات اومد جلو که بغلم کنی. ولی نکردی...
حالا منِ خر از دیروز دارم به اون لحظه که میخواستی بغلم کنی ولی نکردی فکر میکنم و دلم ضعف میره واسه کاری که نکردی..
.
.
یه میس کال داشتم ازش.
داریم رفیق میشیم.
.
.
کاش با قانون جذب میشد مغز آدمارم پاک کرد
.
.
قده یه کوه چسناله دارم
۰ نظر ۰۳ شهریور ۹۷ ، ۱۸:۰۲
دُچـــار ..