حوالیٖ من

ما را برای «رهگذری» آفریده اند

حوالیٖ من

ما را برای «رهگذری» آفریده اند

یه چیزی تو گلومه

پنجشنبه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۷، ۰۱:۰۲ ب.ظ
دیشب خیلی خوب بود.. دیروز کلا
نه وقتی اولش دیدیم بغل کردیم(فکرشو بکن، بعد اینهمه وقت، اینهمه انتظار، اینهمه ذوق)
نه حتی وقتی کنار هم خوابیدیم
فقط موقع خدافظی :)
یه وقتا از خدا یه چیزایی میخوام که ته دلم اصلا دوست ندارم اجابت شه، ولی میدونم اجابت شدنش به نفع خودمه
اینجوری میشه که بهش میگم ببین خدا! من دوسش دارم ولی میدونم نباید داشته باشم. میدونم هیچ جوره این جوری دوسش داشتن درست نیست میدونم این حجم از اختصاص دادن ذهنم بهش به نفعم نیست. میدونی نمیتونم بهش فکر نکنم میدونی چقدر دوست دارم بهش فکر کنم. پس خودت یه کاری کن دیگه دوسش نداشته باشم دیگه بهش فکر نکنم.... 
تو نمیفهمی وقتی داره باهات حرف میزنه به بغلش فک کنی ولی وقتی کنارش خوابیدی هی با گوشی ور بری که انگار مهم نیس یعنی چی
میدونی.. آخه همیشه اون بود که میومد جلو....
بذار فکر نکنیم اون به چی فکر میکنه که اینجوری شده
بذار فک کنیم دعای من مستجاب شده
.
.
.
.
ذهنِ درهم برهمِ شلوغ پلوغِ بیچاره ی من
دلم واسه تک تک سلول های مغزم میسوزه
آواره های فلک زده..
۹۷/۰۳/۳۱
دُچـــار ..

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی