حوالیٖ من

ما را برای «رهگذری» آفریده اند

حوالیٖ من

ما را برای «رهگذری» آفریده اند

من برای تو پنج تام، تو برای من یه دونه..

جمعه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۷، ۱۰:۱۷ ب.ظ

ادکلنِ منه، ولی بوی تو رو میده...

عجب!

.

.

.

به صبحِ شنبه ها که میرسیدم خوابگاه و اولین کسی که میدیدم تو بودی فکر میکنم و اون روزی که از خوابگاه اومدم بیرون و ندیدمت و به همکلاسیم سلام کردم و تو فک کردی با توعم و سلام کردی و من تازه دیدم اونجایی و با همه ی ذوقم و دلتنگیم بغلت کردم و فریما هم داشت نگاه میکرد و تو رفتی تو و من رفتم کلاس و همش به این فک میکردم چه خوب شد دیدم چون تا آخرِ شب برنمیگشتی خوابگاه و چقدر متنفر بودم از نیومدنات و دیر اومدنات و چقدر خوشحالم حالا که رفتی از اینجا و چقدررر خودخواهانه خوشحال شدم وقتی گفتی به هم اتاقیات نگفتی که ترم بعد باهاشون باشی و گفتی میخوای هرترم رندوم تو یه اتاق بیفتی و من بهت میگفتم این اشتباه رو نکن و تو دلم کیلو کیلو قند آب میکردن که هم اتاقیاتو دوست نداری و من چقدر بَدَم..

میدونم میگی هیشکی ما نمیشه، ولی اون روزی که یه جمعی رو پیدا کنی که ما بشه من از غصه میمیرم..

چون برای من هیشکی تو نمیشه..

۹۷/۰۵/۲۶
دُچـــار ..

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی